New Page 1

عاقبت این نردبان افتاده نیست

(( من در مجاورت هیچ ))

نهنگی که توی آب کرده ای

تمام ِ دریا را بلعیده است

یک روز ساعتش را        از عقربه پر می کنم

ادامه ی زندگی را زیر پوستش می گذارم کنار خط های عابر پیاده

و کلاهش روی تردید بلند می خندد

آقا هدایتمان که نهنگ نبود

کسی هم به برج ایفل دخیل نمی بندد

یا برای دو قورت و نیم فس فس نهنگ توی آب شیرجه {ادامه اش تلخ است }

-عجب فسفری دارد این هدایت

وقتی نهنگی روی گاز می چرخانی   عجب دندان قروچه ای دارد این گیاه سمی

آقا هدایتمان نهنگ هم که باشد  

از نوع وطنی بود

کنار دست همین سرفه های خشک       جنازه بار می زد

خودمان لای سبزی ها ران زنی را دیدیم که زیر دندان می برد

بعد گفت کار مش تقی هاست

خودش را زد به کری

زد به فرانسه

و شیر آب را باز کرد تا گله گله نهنگ بپرد بیرون

نهنگ های وطنی که خراب فرانسه می شوند

می روند روی ضریح ایفل دخیل می بندند

و سورئالیسم فقید را  از داغ پر می کنند

-آقا هدایتمان کشف خودمان است

خداییش اینقدرها هم مرده ی فرانسه نبود

قبل از این که برود فرانسه هم    مرده بود

همین جا

کنار شاه عبد العظیم خودمان

بعدها شیرگاز را بهانه کردند

شیرگاز هم که وطنی نبود

پس چرا نهنگ وطنی برود روی گاز غریبه

و یا زیر برج ایفل آروغ بزند

وقتی این جا نسخه های زیر زمینی بوف کور مقدس است .  

blog comments powered by Disqus View Comments
بازدید از این صفحه